باز گیتی روشن آمد از جمال عسگری
باز گیتی روشن آمد از جمال عسگری ماه گردون شد خجل پیش هلال عسگری
موکب اجلال او چون شد پدید از گرد راه محور آمد هر جلالی درجلال عسگری
هادی دین می برد دست دعا پیش خدا چشم حق بینش چو می بیند جمال عسگری
من چه گویم درمقام وحسن این کودک که هست منطق پیر خرد مات از کمال عسگری
تاتقرب بر خدا جویند خلق نه فلک روبد هریک بامژه گرد نعال عسگری
عصمت زهرا عیان از چهره زیبای او خصلت حیدر ببینی در خصال عسگری
رشک کوثر بُرد از لعل لب جانبخش او ماه گردیده خجل ازخط وخال عسگری
گلشن جاوید گرددهر زمین شوره زار چون ببیند موکب فرخنده فال عسگری
(ثابت)